درختان سر به فلک کشیده ی افرا وقتی زیر باد زمستانی این سو و آن سو می رفتند و در زمهریر زمستان دهکده سعی می کردند خود را گرم کنند؛ خانه ی مرد خوشنام آنجا به تولد فرزندی دیگر روشن شد.
شاید قدرت الله حاجیان از آینده ی آن نوزاد خبر داشت که نامی زیبا بر او نهاد؛ نامی که برای آن نورسیده نوید سعادت باشد و خدمت به خلق خدا، «فردوس».
کودکی اش با آرزوی دست یابی همه به حق درس خواندن و تابیدن نور سواد در زندگی گذشت و همین شد که در جوانی در قامت یک آموزگار جوان اما پر از ایده و ابتکار، با همان دو چوب کوچک، لبانی همیشه خندان و شعرهای زیبای کودکانه و البته آموزنده، الفبای زبان مادری را به فرزندان این مرز و بوم آموخت.
«فردوس» نوجوانی اش را با رویای شیرین وطن پرستی و دفاع از مرز و بوم میهن اسلامی گذراند و اینگونه شد که در 18 سالگی (سال 61 ) از تربیت معلم مشهد به قصد رفتن به جبهه فرار کرد، برادر بزرگش حاج منصور که از جانبازان گرانقدر ماست، با فردوس مخالفت کرد و از او خواست تا درسش را ادامه دهد. اینگونه شد که «فردوس» به خاطر التیام دل مادر که سوگوار شهادت دامادش و جانباز شدن حاج منصورش بود، در سنگر دانش ماند و معلم شد.
اما مگر می شد آنکه نوای دلنشین داستان های دلیرمردان را از زبان پدر در گوش دارد در مقابل هجوم بیگانگان ساکت بماند و در کنار خانواده باشد؟! پس «فردوس » باید بار سفر ببندد و در 22 سالگی راهی جبهه شود و همان ابتدا هم به خط مقدم برود و در نهایت در عملیات عظیم والفجر 8 ، به جمع هم رزمان شیمیایی اش بپیوندد.
کتاب زرین رشادت هایش درکنار همرزمانش که همگی اعضای خانواده اش بودند با پایان هشت سال دفاع مقدس بسته شد و حالا برایش خاطره ای گرانقدر است از روزهای دفاع و شهامت مردان ایران زمین.
عمو فردوس، که حالا دیگر ابزارهای کمک آموزشی اش در هر خانه ای یافت می شود، بارها و بارها پرچم پرافتخار ایران را در مجامع بین المللی و جهانی به اهتزار درآورده و حالا تجربه و دانش مدیریتی اش را در سنگری دیگر در میان جوانان دانشجو در نهایت خلوص و صداقت به کار گرفته است تا باز هم افتخار بیافریند.
مرد سرزمین افراهای بلند قامت، حالا کتاب دیگری از رشادت هایش را می نویسد، ورق می زنم این کتاب را و در هر سطرش چیزی نمی بینم جز تحمل و استقامت، جز مردانگی و ایثار.
حالا دیگر «عمو فردوس» رشادت و ایثار را گونه ای دیگر از سر می گذراند، زخم هایی که التیامی ندارند جز آنکه خدا می داند تحمل این همه رنج برای اوست و خلق اش.
فردوس مادر، وقتی بعد از روزهای پرافتخار، با رنگین کمان مدال ها به مام وطن باز می گردد از فرط دردهای کهنه جنگ همچنان در بستر بیماری است و تب جانسوزش به سردی نمی گراید اما همچنان لبان این مرد می خندد و روح ودلش به شادی قلب ایران و ایرانی شاد است.
آموزگار سال های نه چندان دور و استاد امروز و دارنده نشان یونسکو، در چهل و یکمین جشنواره اختراعات و تکنولوژی های نوین ژنو 7 مدال طلا و 2 مدال نقره را از آن خود می کند تا برگ زرین دیگری بر افتخار فرهنگی ایران در روزهای وانفسای تحریم های اقتصادی و سیاسی بیافزاید و حال آنکه فشار آن همه کار سنگین برای جسمش گران تمام می شود و البته بی شک ، این خاصیت انسان های وارسته است.
پیام رسان فرهنگ صلح و همدلی آنچنان شگفتی می آفریند که پروفسور"ونسن" رییس کل نمایشگاه و جشنواره ابتکارات و اختراعات بین المللی ژنو با حضور در غرفه" شهرک الفبا و غرفه نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی گفت: «متفکران ایرانی وجوانان خلاق درجای جای دنیا درخشیده اند.»
حالا دیگر افراهای دهکده ات سرهای شان را بیشتر از هر روز دیگری به سوی آسمان ها افراشته اند تا برای سلامتی ات در گوش فرشتگان الهی نجوا کنند.